تحلیل و بررسی فیلم قهرمان تازه ترین اثر اصغر فرهادی:
شاید اصغر آقا از معدود ایرانیانی است که فسفر میسوزاند و مولف است و خوب هم میسازد.
دغدغه همیشگی او، دروغ است. دروغ در معنای گناه در در معنای فلسفی در معنای قانونی.
اینبار بر عکس طبقه متوسطی که همیشه انتخاب میکرد و فیلم میساخت ، طبقه ای را انتخاب کرده است که فرا دست نیست اما فرودست نیز هم. شاید طبقه سابقا متوسطی که اینک سقوط کرده و در حال تبدیل شدن به فرودستی است.
شاید مهمترین نماد این سقوط، تغییر قیافه مردان به ریشو ترین حالت ممکن و پناه بردن بر سیگار و دود آن است که نشان از افسرده شدن این طبقه متلاشی شده میدهد.
اصغر آقا اینبار به قول سرو چمانم، سراغ دروغ های خاکستری رفته است. این دروغ های ریزی که انگار دروغ نیست. و ترکیب آن با رسانه های موبایلی در دسترس مردم میتواند فاجعه بیافریند.
آدمی را به آنی بالا ببرد و با سر به زمین زند. آدمیان را لکند بخشد و افسرده و در زندانی محبوس.
با خودم چرخه ای که اصغر آقا در فیلم آفریده بود را بسیار برسی کردم. بسیار. و وقتی خودم را جای موقعیت فرد اصلی میگذارم میبینم که این چرخه ایرادی ندارد. دروغ خاکستری را با تایید مقام رسمی به جلو میبردو ذره ذره دروغ های ریز لازم وارد بازی میشود.
افرادی که واقعیت و حقیقت داستان را میدانند وارد چرخه دروغ میشوند. دروغی که راست است!! دروغ میگویم چون حقیقت است. یعنی صحنه دروغ گویی آدم های جلو حراست فرمانداری یکی از فلسفی ترین صحنه های بوده است که پیرامون واقعیت و حقیقت و رابطه آن با دروغ دیده بودم.
دروغ میگویم تا حقیقت عریان شود.
و این جمله را به زیباترین حالت به تصویر میکشد.
آیا تا به حال ما دروغ خاکستری نگفته ایم؟
تک تک ما این دروغهای خاکستری را گفته ایم!!
و برای این جمله خود مستند ارایه میکنم:
وقتی که حساب بانکی باز میکنیم چندین صفحه مبانی جعاله و قرض الحسنه و حقوقی و حقیقی و ... که بسیاری از آن را حتی اگر خوانده باشیم سر در نیاورده ایم( به دلیل جمله بندی سخت و غامض و قدیمی حقوقی ایران) را امضا میکنیم. به نشانه آگاه شدن امضا کرده ایم، اما نه خوانده این و نه فهمیده این و آگاه نشده ایم. این یکی از دروغ های خاکستری است که ما مرتکب شده ایم.
یا برای نصب یک برنامه کامپیوتری کلی متن انگلیسی را رد کرده و یک agrii را تیک میزنیم،این هم یکی از دروغ های خاکستری است که مرتکب شده و میشویم.
راستش در چرخه ای که اصغر آقا کارگردانی کرده بود، نشانی از غیر طبیعی بودن ندیدم. و این کار را سخت تر میکند. در واقع یک آنرمال، نرم این جامعه است و این زنگ خطر را در سطح اجتماعی به صدا در می آورد.
اصغر آقا، در آخر، یک حرکت مثبت برای قهرمان ایجاد میکند، و پرونده را باز رها نمیکند. اما بیایید به این تلاش او برای نجات شرف و شرافتش دقیق شویم. او برای شرافتی میجنگند که گویی ندارد. دلیل سخنم چیست: چون در زندان است و زیر دین پول فردی دیگر.
کدام شرف؟
گویی این فیلم نشان میداد، قهرمان، برای شرفی که از دست رفته در حال جنگیدن است. قهرمانی که فرزندش آواره خانواده ای دیگر است. خودش محبوس، زندگی اش متلاشی، کارش، ورشکسته، و از ماشین و پول تو جیب و لباس تنش، همه قرضی.
این آدم چه شرفی دارد که برای شرفش میخواهد بجنگند؟
این فیلم پیرامون طبقه متوسطی است که در طول این تحریم ها شرف خود را از دست داد، و به این مرحله رسید و هنوز در محبس تحریم ها دست و پا میزند. در زندانی که مسیولیت آن را افرادی دارند که به خون این زندانی بدبخت تشنه اند.
اما نتیجهگیری سهیل:
۱.مراقب رسانه های مجازی باش، سهیل، با نگاه شک به آن بنگر و اجازه مده که برای قهرمان شدن، تو را دست آویز کند.
۲. زنده باد شریف زندگی کردن، هر چند سخت. خیلی سخت. با شرف باش و این شرف را از دست مده. بیشرف فاحش ترین فحش این زبان فارسی است. این فیلم یک فحش از زبان و ادبیات فارسی را دوباره زنده کرد: بی شرف در مقابل با باشرافت.
در این شرایط اقتصادی و تحریم سخت است، اما باشرف باشیم. و یک فحش به گنجینه فحش هایمان اضافه کنیم: بیشرف.
@parrchenan